دست نوشته های یک دیوانه

_ خوره حیوان نانجیبی است

​​​​​_خوره نانجیبترین حیوان این کره خالی است

_ می بینم بلاخره حرفمون یکی شد

_نه نه اشتباه نکن یکی نیست، درد، درده مشترک نیست دیونه!

​​​​​

- نه اون بودنه بودنیه که باید، نه اون نبودن نبودنیه که شاید.

- چی می گی؟

- می گم شاید، اون باید، از اون شاید که باید خیلی کمتره

- آخر باید یا شاید؟

-فاز جدیده، زر نزن نپره!!

می ترسم خدایی نکرده، زبونم لال، دیوونه عاقل شه، پس " لطف کنید " خصوصی نذارین!

اگه برا کسی کامنت می ذارم، عشقم کشیده،
آهای تو، مجبور نیستی نظر بذاری!

ما یه چیزهایی می گوییم، از سر دیوانگی، به ملت بَر نخورد، لطفا ً :)

- تبلبغه؟ 

- نه بابا حکایته! 

​​​​​​- چه حکایت کوتاهی

- آخه من شنا بلد نیستم تو عمق زیاد غرق می شم 

+ سیاه سوخته ها و تپلی ها رفتن فقط این عنترا موندن ' دست نوشته های یک دیوانه...

دیوونه دلش تنگه 

تنگه خیلی چیزا

خیلی کسا 

خیلی روزا 

- چته چرا چپ چپ نگا می کنی؟  مگه نمی شه دیوونه دلتنگ باشه

دلتنگی که ازشاخ نیلوبلاگ دم نداره، عاقل و دیوونه نداره.

*دل کی تنگ نیس این روزا؟

- شات آپ بابا ، شات آپ

- دیدی؟ 

​​​​​- با چشمای بسته، رد شد، خودم فهمیدم

+ اینجا کجاست؟؟؟؟؟ 

- هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق...

الف.  راست میگه

ب. چرت می گه

- هیچی ذهنتو در گیر نکن.